» ظرفيتهاي پيشگيري از وقوع جرم
در حال مطالعه گزارش نماينده سازمان ملل درخصوص حقوق بشر در ايران بودم. در بخشي، ايشان به ازدياد حكم اعدام در كشورمان ايراد گرفته بود. حقير قصد ندارم وارد اين مقوله شوم ولي نكتهاي مرا درگير خود كرد، كه آن را مينويسم.
در كشور ما چند مقوله وجود دارد يا بهتر است بگويم چند جرم وجود دارد كه حكم آن اعدام است برخي حكم الهي است كه ما نميتوانيم آن را تغيير دهيم. مثال بارز آن قصاص قاتل ميباشد. اين حكم قرآن كتاب آسماني ماست و مسلمانان حق ندارند در اين خصوص تغييري ايجاد كنند. بالاترين مقام قانونگذاري هم حق تغيير آن را ندارد. خداوند فرموده نفس در برابر نفس و حكمت آن را نيز فرموده است. متأسفانه بهدلايل گوناگون برخي افراد را به قتل ميرسانند و خداوند هم تكليف آن را مشخص كرده است. اگر اولياء دم رضايت ندهند قاتل بايد قصاص شود. برخي ديگر از جرايم كه حكم اعدام دارند حكم حكومتي يا قانونگذاري است. در مثل ميتواند از قانون مبارزه با مواد مخدر ياد كرد. البته قانون اعدام قاچاقچيان مواد مخدر به وسيله مجلس شوراي اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت نظام وضع شده است. ناگفته نماند كه بسياري از مراجع عظام تقليد نيز بر اعدام اين مجرمين فتوا دادهاند. برخي جرائم هم وجود دارد كه حكم اعدام دارد: محاربه، قيام مسلحانه عليه نظام و ساير موارد كه در قوانين قابل جستجو است.
ليكن بحث بنده مسئله تازهاي است كه با پيشرفت علم پزشكي رابطه نزديك دارد. امروز مقوله پيوند اعضاء در كشور ما روز به روز گستردهتر ميشود. كساني كه مرگ مغزي ميشوند ديگر اميدي به زندگي آنها وجود ندارد. بعد از مرگ، روح به عالم ملكوت ميرود و جسم دفن ميشود، ليكن ميتوان نزديك به 30 عضو از اعضاء فرد مرگ مغزي را به بسياري از بيماران پيوند زد و به آنان زندگي دوباره داد، به اذن خداوند. بسياري از مسلمانان و پيروان ساير اديان اعتقاد دارند كه وقتي انسان مرد جسم دنيوي ديگر به كار نميآيد، بنابراين ثواب صد چندان دارد كه اعضاء بدن را به ديگران داد تا آنان سلامت خود را به دست آورده و زندگي كنند. انسان مرگ مغزي و خانواده او براي اين كار ثواب و پاداش الهي در نظر دارند. حالا كه اين فرهنگ در كشور ما رو به رشد است. به نظر اين جانب بهتر ميباشد كه از قاتلي كه حكم قصاص او صادر شده و اولياء دم رضايت نميدهند و بايد به دار آويخته شود سؤال شود كه آيا مايل است اعضاء سالم بدن خود را به ساير بيماران نيازمند عضو اهداء كند يا خير؟ مثلاً قاتل محكوم به اعدام ميتواند به دو بيمار كليوي دياليزي حيات دوباره بدهد، به اذن الهي. گمان بنده آن است كه وقتي قاتل بداند كه انساني را كشته و عقوبت دنيوي او قصاص است و عقوبت اخروي امر ديگر، شايد اعضاء بدن خود را اهدا كند و به چندين نفر حيات دوباره بدهد. چون در آن صورت خداوند رحمان و رحيم در حق او رحمت خواهد كرد و دعاي خانواده بيماران بدرقه او ميشود و از طرفي زجر كشته شدن بوسيله چوبهدار را نيز نخواهد داشت. در واقع وقتي پزشكان اعضاء بدن او را كه خود اهدا كرده به ديگران پيوند نمايند آنگاه مجرم ديگر به هوش نخواهد آمد. اين امر چندين حسن دارد:
1- چندين انسان نيازنمد كليه، كبد، قلب، چشم و ... به زندگي عادي برميگردند.
2- خانواده اين بيماران شايد كمك مالي به خانواده مجرم كرده و امكان حيات اقتصادي آنها احيا شود.
3- قاتل قتل كرده بايد قصاص شود ولي ديگر زجر نميكشد.
5- در صحنه بينالمللي بحث وحشيانه بودن چوبهدار و امثال ذلك منتفي ميشود. البته اينكه آيا قاتل حتماً بايد با چوبهدار قصاص شود يك امر فقهي بوده كه تجزيه و تحليل آن با فقهاء عظام است. حالا شما حساب كنيد كه در سال در كشور ما چند قاتل قصاص ميشوند؟ چند قاچاقچي اعدام ميشوند؟ و موارد ديگر. اگر اينان را جمع زده و تعداد اعضاء قابل پيوند را احصاء نمائيم و اين افراد را به اهداي اعضاي بدنشان ترغيب كنيم، به گمان بنده فرهنگ خوبي ساخته خواهد شد. به قطع و يقين، قاتل و قاچاقچي و ساير كسانيكه حكم اعدام دارند بسيار علاقه خواهند داشت كه بابت جبران بخشي از ستمي كه به مردم و جامعه كردهاند و به اميد رحمت الهي، اين كار را انجام دهند. خصوصاً كه زجر چوبهدار را نيز نخواهند كشيد. بنده آنچه را ذكر كردم يك بحث انساني است. عرض ميكنم كه از نظر فقهي آيا ميتوان چوبهدار را حذف كرد؟ اينگونه موارد را بايد فقهاء جواب دهند، ولي به عقيده بنده حقير مصلحت انساني و مصلحت بينالمللي در رسمي كردن اين پيشنهاد است كه مطرح كردم. اگر هم از نظر فقهي حذف چوبه دار اشكال داشته باشد، نه گمان بنده استفتاء از محضر مقام معظم رهبري، حلال مشكل خواهد بود
منبع: روزنامه اطلاعات